پیش از این در یک مجموعهی وسیع؛ سینمای جنایی را دارای زیر مجموعههایی مانند ژانر پلیسی میدانستند. اما از ۱۹۴۵ به بعد با فراگیر شدن ساخت و سازهای سینمایی و سپس ساخت سریالهای تلویزیونی در سالهای دهه ۵۰، تقریبا میتوان گونهی پلیسی را یک ژانر مستقل دانست.
در این ژانر قواعد، بسیار شاخص اما سختگیرانه است. در سینمای پلیسی یک طرف ماجرا قطعا یک پلیس است و آدمهای دیگر داستان شخصیتهایی هستند که به نحوی مشخص با پلیس قصه سرو کار پیدا میکنند.
همین روند و شاخصهها باعث میشود ژانر پلیسی بسیار به ملودرام اجتماعی نزدیک باشد. با این تفاوت که در ملودرام صرف اجتماعی شخصیتهای منفی،تاریک و بد ذات قصه از اول مشخص هستند و به موازات آن قهرمان ماجرا نیز معرفی شده است.
اما در گونهی پلیسی هرگز نمی توان کاراکترهای مثبت و منفی را از همان ابتدا به ساکن شناخت. چرا که دیگر جذابیتی برای ادامه داستان وجود نخواهد نداشت و این از قواعد ژانر پلیسی است که با تزریق تعلیق؛ تماشاگر را مدام به پرسش و پاسخ وابدارد.یعنی ممکن است در اواسط و یا حتی در پایان ماجرا خود پلیس قصه شخص منفی از کار دربیاید. ضمن اینکه داستانکهای معمایی نیز روند شکل گیری کل قصه را پی میگیرند.داستانکهایی که میتوانند معماهای جنایی نیز خلق کنند.
به یاد داشته باشید در ژانرهای معمایی و جنایی میتوانید قرابتهای بسیار آشکاری با ژانر پلیسی پیدا کنید.
توجه داشته باشید که در تعریف کلی این گونهها حتی میتوانند زیر مجموعه ژانر مادر؛ یعنی گونهی جنایی قرار بگیرند.
با این حال شاخصههای آشکار ژانر پلیسی نسبت به گونههای جنایی، معمایی بیشتر در معرض دید تماشاگر قرار دارد.
ژانر پلیسی بسیار به ادبیات مدیون است. عمده فیلمهای سینمایی روایتهایی از رمانهای پلیسی هستند و به تبع آن بسیاری از سریالهای پلیسی نیز از این کتب داستانی بهرهها بردهاند.
در سینمای آمریکا حتی گونهی نوشتاری خاصی برای داستانهای پلیسی از سال ۱۹۲۵ شکل گرفت و افرادی مانند آنتونی بوچر و دشیل همت از غولهای این سبک نوشتاری بودند.
سینمای پلیسی در سالهای اخیر عمدتا دارای داستانکهای معمایی هستند.
از این رو ژانر پلیسی میتواند در بسیاری مواقع شریک ژانر معمایی نیز باشد.
گستردگی این ژانر بسیار وسیع است چنانچه در ژانر پلیسی داستان های کمیک نیز میتوانند دستمایهی اصلی قرار بگیرند و حتی مضامین خانوادگی نیز میتواند داستان اصلی را سرو شکل بدهد.